دو وهابی موقع سوارشدن به هواپیما متوجه شدن یکی از مسافران شیعه هستش . . .
قرارگذاشتن که اذیتش کنن ؛ اولی به دومی گفت: میخواستم تعطیلات برم لبنان ؛ اماشنیدم اونجا شیعه زندگی میکنه ؛ پیشنهاد شناسنامه بحرینی به من شد اما نپذیرفتم؛چون اکثریت شیعه هستن . . .
فکر کردم برم عراق شنیدم که عراق هم پرازشیعه است ؛ رفیقش گفت:خب چرانرفتی اروپا؟؟ گفت:اونجاهم تشیع منتشر شده توخیابونا؛ هرجا بری بهشون برمیخوری. . .
همینطور ادامه دادن تاخ شم این مسافر شیعه رو در بیارن؛مسافر شیعه هم باکمال خونسردی بشون روکرد وگفت: چرا به جهنم سفر نمیکنی؟
میگویی دلم پاک است .... میگویم خواهرم از دل پاک عمل پاک هم برمی آید .... میگویی من هم عفیف هستم .... میگویم خواهرم تو مرتبه ای از عفت را داری ؛ مثلا اینقدر عفت داری که تن فروشی نکنی ،زنا نکنی اما زنای چشم چطور؟ با مرتبه کامل عفت کمی فاصله داری.... میگویی خب پسرها چرا جلوی نگاهشان را نمیگیرند؟ میگویم راست میگویی خواهرم ...
برادرم! با آزاد گذاشتن نگاه و اعتنا به جلب توجهات ، دلیل بی حجابی خواهرت نشو
ما از خم پرجوش ولایت مستیم
عهدی ازلی با ره مولا بستیم
بنگر که وظیفه چیست در این میدان
ما افسر جنگ نرم آقا هستیم
*********************
نام من سرباز کوی عترت است.... دوره ی آموزشی ام هیئت است... پادگانم چادری شد وصله دار...... سر درش عکس علی با ذوالفقار..... ارتش حیدر محل خدمتم..... بهر جانبازی پی هر فرصتم..... نقش سر دوشی من یا فاطمه است.... قمقمه ام پر ز آب علقمه است..... اسم رمز حمله ام یاس علی..... افسر مافوقم عباس علی..... گرچه شد فرمانده ام غائب ولی...... دلخوشم بر نایبش سید علی.....
رزمنده سايبري: www.cyberi.lxb.ir